سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قرآن را به پارسی (فارسی) بخوانیم و از خداوند بخواهیم.
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  بنده خداوند[3]
 

وبلاگی درباره دیدگاههای من درباره خداوند و قرآن و جهان و زندگی است. از زمانی که قرآن را به فارسی میخوانم کمی فهمیده ام خداوند چه می گوید.

  لوگوی دوستان
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 52855
کل یادداشتها ها : 12

نوشته شده در تاریخ 87/9/1 ساعت 3:44 ع توسط بنده خداوند


باز هم پناه می بریم به خدا از بدی شیطان رانده شده.

بنام خدا

«مژده باد به آن بندگانی که به سخن [سخنان] گوش میدهند و بهترین آنرا پیروی می کنند. اینانند که خدا ایشان را هدایت نموده و اینان همان خردمندانند.» (سوره زمر: بخشی از آیه های 17 و 18)

درود بر همگی.

در همانگونه که پیش از این گفته بودم به این نکته می پردازم که بر اساس آیه های قرآن چرا قرآن به زبان عربی آمده است. اگر بررسی کنیم خواهیم دید در قرآن چندین بار آمده که قرآن به زبان عربی آمده است در این چند آیه خواهیم دید:

نحل: آیه 103، شعرا آیه 195، فصلت آیه 44 و همین طور: یوسف آیه 2، رعد آیه 37، ط آیه 113، زمر آیه 28، فصلت آیه 3، شوری آیه 7،زخرف آیه 3 و احقاف آیه 12 می باشند.

در این بخش به بررسی چند آیه می پردازیم.

نخست آیه 103 سوره نحل: و نیک می دانیم که آنان می گویند جز این نیست که بشری به او می آموزد [نه چنین نیست زیرا] زبان کسی که این نسبت را به او میدهند عجمی است و این [قرآن] به زبان عربی روشن است.

در آن زمانها گروهی بوده اند که می گفته اند این قرآن را کسی به نام روزبه (سلمان فارسی) به پیامبر می آموزد و می گوید و این آیه در پاسخ به عقیده پوچ این گروه آمده است. یعنی همین که آیه ها به عربی روشن است نشان دهنده این است که کار یک پارسی زبان نیست که بتواند چنین کاری بکند. پس کار او نیست، چرا که یک پارسی زبان نمی تواند به روشنی به زبان دیگری سخن بگوید.

دوم آیه 195 سوره شعرا: «به زبان عربی روشن» و اگر ادامه دهیم می بینیم که آیه های دیگر چنین اند:

و [وصف] آن در کتابهای پیشینیان آمده است (196)، آیا برای آنان، این خود دلیلی روشن نیست که علمای بنی اسراییل از آن آگاهی دارند؟ (197)، و اگر آن را بر برخی از غیر عرب زبانان فرو می فرستادیم (198)، و [پیامبر] آن را برایشان می خواند به آن ایمان نمی آوردند (199)

بسیار جالب است این آیه نشان می دهد که می شده است قرآن به زبانی دیگر فرستاده شود (همانند آیه 44 سوره فصلت) ولی در آن صورت همین مردمان عرب زبان می بودند که به دلیل تعصبات گسترده به آن ایمان نمی آوردند. در ادامه بخشهایی از تفسیر نمونه آیت ا... مکارم شیرازی مربوط به همین آیه ها را می آورم:

هدف تکیه روی زبان عرب نیست بلکه روی صراحت و روشنایی مفاهیم آن است.... در اینجا آیات نخست به یکی دیگر از بهانه های احتمالی کفار و پیش گیری از آن پرداخته و بحثی را که در آیات گذشته درباره نزول قرآن به زبان عربی روشن آمده است تکمیل می فرماید و یعنی: نژاد پرستی و تعصبهای قومی آنها به قدری شدید است که اگر قرآن بر فردی غیر عرب نازل می شد، امواج تعصب آنها مانع از پذیرش آن می گردید، تازه حالا که بر مردی شریف از خانواده اصیل عربی، و با بیانی رسا و گویا نازل شده و در کتابهای پیشین نیز مژده آن آمده است و علمای بنی اسراییل نیز به آن گواهی داده اند بسیاری از آنان ایمان نمی آورند، چه رسد اگر پیامبرشان اصلا چنین شرایطی را نداشت [یعنی پیامبر آنها پارسی زبان یا دیگر زبان بود]

سوم: آیه 44 سوره فصلت: و اگر [این کتاب را] قرآنی عجمی (غیر عربی) گردانیده بودیم، قطعا می گفتند: «چرا آیه های آن روشن بیان نشده است؟ کتابی عجمی و [مخاطب آن] عرب زبان؟» بگو این [کتاب] برای کسانی است که ایمان آورده اند رهنمود و درمانی است و کسانی که ایمان نمی آورند در گوشهایشان سنگینی است و قرآن برایشان نامفهوم است و [گویی] آنان را از جایی دور ندا می دهند.

همین آیه نیز نشان می دهد که باز هم همانگونه که خود قرآن اشاره می کند می شده است و امکان پذیر بوده که قرآن به زبان پارسی (عجمی) بیاید ولی در آنصورت مردم مکه و طرف سخن پیامبر می گفته اند که چرا آیات آن به روشنی بیان نشده؟ و اینکه می پرسیدند و می گفتند که کتابی عجمی و مردمی عرب زبان؟ البته پرسش آنها کاملا بجا و درست بوده است آنها می گفته اند ما که عرب زبانیم باید به زبان خودمان قرآن نیز نازل گردد و خداوند فرمانها و رهنمودهای خویش را به ما به زبان خودمان بفرستد. برای همین نیز قرآن به زبان مردم همانجا آمده است. از سویی برایشان شگفت انگیز نیز می شده است که ما که عربیم چرا به زبان عجمی برایمان کتابی بیاید؟ (براستی نیز جای تعجب و شگفتی است که خداوند برای مردمی رسولی به زبان دیگر بفرستد) برای همین نیز خداوند در سوره ابراهیم آیه 4 فرموده است که:

ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [حقایق را] براى آنان بیان کند پس خدا هر که را بخواهد بى‏راه مى‏گذارد و هر که را بخواهد هدایت مى‏کند و اوست ارجمند حکیم (4)

حال این نکته به ذهن من خطور می کند که براستی چه کسی نادان تر و جاهلتر است: ما (مردمان ایران زمین) یا اعراب جاهلی آن زمان؟ چرا که آنها از خود پرسیده اند و انتظار داشته اند که ما که عربیم باید قرآن به زبان خودمان باشد و این سخن از نظر عقل و منطق کاملا پذیرفته شده است ولی ما نه تنها این فکر به ذهنمان نیامده بلکه عربی را زبانی مقدس، زبان علم و حتی زبان گفتگوی بهشت و یا (خداوند مرا ببخشد از این چیزی که می گویم) زبانی می دانیم که گنجایش سخنان خدا را دارد.

به راستی آنانی که چنین عقیده ها و پندارهایی دارند از همه نادان ترند. برای نمونه می گویند زبان عربی آنقدر کشش و قوی است که تنها زبانی است که می تواند لپ مطلب خداوند را برساند. براستی این سخن خود کفر است چرا که برای خداوند اندازه و کرانه ای قرار می دهند و کمی با خود نیندیشیده اند که بابا یکی از بزرگترین سخنان اسلام عزیز و ارجمند این است:

الله اکبر: یعنی خداوند بزرگتر است.

یعنی خداوند اندازه ای ندارد خدا از هز چه فکر و اندیشه بکنیم بزرگتر است. سخنان خداوند نیز همین گونه است. هیچ زبانی توانایی سخنان خداوند را ندارد و برازنده خداوند نیست. این زبان ماست که خدا برای ما به زبان ما چیزی را توسط فرشته ای می فرستد. (البته من در این باره در نوشتارهای دیگر بسیار سخن خواهم گفت).

از نظر من زبان تنها چیزی برای گفتگو میان انسانها است هر کسی در هر منطقه ای که زندگی می کرده است به زبان همان شهر خود سخن می گوید و دوست دارد سخن بگوید. چیزی کاملا طبیعی است.

برای امروز بس است. تا درودی دوباره خداوند یار و نگهدارتان و بدرود.

 








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ