سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قرآن را به پارسی (فارسی) بخوانیم و از خداوند بخواهیم.
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  بنده خداوند[3]
 

وبلاگی درباره دیدگاههای من درباره خداوند و قرآن و جهان و زندگی است. از زمانی که قرآن را به فارسی میخوانم کمی فهمیده ام خداوند چه می گوید.

  لوگوی دوستان
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 9
کل بازدید : 52913
کل یادداشتها ها : 12

نوشته شده در تاریخ 87/7/10 ساعت 6:56 ع توسط بنده خداوند


باز هم پناه می بریم به خدا از بدی شیطان رانده شده.

بنام خدا

پیش از هر چیز عید همگی مبارک باشد و امیدوارم در این ماهی که سپری شد و میتوانست ماه انسانسازی برای تک تک ما باشد از فرصتی که پروردگار مهربان در اختیار ما گذارده بود بیشترین استفاده را کرده باشیم.

نیایشهای تان پذیرفته باد.

امروز می خواهم درباره این بنویسم که قرآن را بهتر است به عربی بخوانیم یا به فارسی.

در این ماهی که گذشت و بسیاری از ما ممکن است بارها و بارها قرآن را در این ماه خوانده باشند و برخیها دست کم یکبار قرآن را دوره کرده باشند، شایسته است که کمی درباره چگونگی قرآن خوانی بنویسیم.

بسیاری بر این باور اند (چه درست چه نادرست، چه با اندیشه چه بدون اندیشه) که قرآن را باید به زبان عربی (زبانی که پیامبر آنرا برای مردم آن زمان و اهل و دیار خودش خوانده است) خواند. زیرا این کار امانتداری است و شاید هم دلایل دیگری دارند که من از آن ناآگاهم.

اما به گمان من، ما (پارسی زبانان) باید قرآن را به زبان خودمان بخوانیم (یعنی پارسی یا فارسی یا هر کدام که بهتر می فهمیم). من برای این سخن خویش دلایلی را دارم که به آن می پردازم. دلایل را به دو دسته تقسیم نموده ام: 1) دلایل منطقی و 2) دلایل قرآنی.

اجازه بدهید نخست دلایل منطقی خود را ارائه کنم:

هدف از خواندن قرآن چیست؟

به گمان من قرآن بروشور راهنمای انسانهاست. (این جمله را من از یکی از دوستان قدیمی ام هست سالها پیش شنیدم. «آقای امیر حسین منتظر حجت» که خدا نگهدارش باد. البته چند سالی هست که ازش بیخبرم). همانگونه که (معمولا) هر کارخانه سازنده ای برای راهنمایی کاربران کالاهایش و کاربرد بهینه آن، بروشور و یا کاتالوگی را تهیه می کند تا خریداران با خواندن آن و بکاربردن دستوراتش، بهتر از آن کالا استفاده کنند و خشنودی بیشتری را دست آورند، خداوند نیز که سازنده کالایی بنام «انسان» است، و از آنجایی که آفریده اش را بهتر از هر کس دیگری می شناسد و بیش از هر کسی به توانمندیها، کاستیها، خوبیها، دشمنان، خطر ها و ... آن آفریده آگاهی دارد. راهنمای بکارگیری و دستورات راهبری آن را در مجموعه ای بنام «قرآن» به پیامبرش رسانده است تا آن پیامبر هم بر اساس وظیفه ای که به او سپرده شده به بندگانش برساند.

از اینرو باید قرآن را خواند تا بتوانیم از خودمان بهتر استفاده کنیم و در این راهی که تا روز رستاخیز در پیش داریم، نقشه ای و راهنمایی هایی داشته باشیم. آنهم از جانب کسی که بهترین راهنماست. از سویی قرآن بدین دلیل قرآن نامیده شده که باید بسیار خوانده (قرائت) شود. اگر بخواهیم برابری پارسی برای قرآن بسازیم یا بیابیم شاید واژه «خواندمان یا خواندنی یا ...» با آن برابری کند، یعنی باید آنرا بسیار خواند. چرا؟ از دید کم به خاطر همان چیزهایی که در بالا گفتم.

اکنون «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است»، دیگر نمی پردازم به اینکه چرا باید قرآن را خواند. زیرا فکر می کنم بس است.

اینک بسی جالب است که بسیاری دلایل بالا را برای خواندن قرآن باور دارند. ولی می گویند باید به عربی خواند.

از دید من ایندوکار نشدنی است: یک) خواندن قرآن به زبانی که نمی فهمیم چه خواندیم و دو) استفاده از راهنماییهای خداوند.

چگونه می توان قرآن را به زبانی خواند که آنرا نمی فهمیم ولی چشم داشت که از راهنماییهای قرآن استفاده نمود. آیا وقتی که یک پارسی زبان، یک ترک زبان، یک انگلیسی زبان، و ... قرآن را می خواند، می فهمد که خداوند چه راهنمایی برای او داشت؟ به او گفته شد که بشین یا بلند شو؟ با کی دوست و با کی دشمن باش؟ کی و کجا، چکاری بکن؟ از نگاه من، بسیار بدور است.

کجا می شود رفت با نقشه ای در دست، ولی وقتی نمیدانیم نقشه چه می گوید؟ وقتی زبان خواندن نقشه را نمی دانیم؟ راهی پر از فراز و نشیب و با دشمنی که هر آینه از ما بهتر خودمان را می شناسد و در کمین مان نشسته، نقشه راه را با شیوه های پرهیز و رویارویی با فراز و نشیبهای زندگانی و دشمن را داریم ولی نمی توانیم بفهمیم نقشه چه می گوید؟

انگار کنید (فرض کنید) که به کسی می گویند: این کتاب انگلیسی (آلمانی یا فرانسوی) زبان از بهترین رمان های نوشته شده است و بسیار هم شیرین است. خواننده ما هم تنها 26 حرف انگلیسی یا آن زبان را بلد است و شاید هم کمی بیشتر. البته هنوز شیوه واگویی (تلفظ) آنرا بخوبی نمی داند و معنی بیشتر واژه های آنرا هم نمی داند و نمی فهمد. اگر این کس، آنرا بارها و بارها به انگلیسی (یا آن زبان) بخواند آیا چیزی از داستان خواهد فهمید؟ چقدر از شیرینی مزه اش را خواهد چشید؟ اگر آن کتاب یک کتاب سراسر پند و اندرز و یا کتابی دانشیک باشد و به زبان انگلیسی در آن صورت چطور؟ باز هم انگار کنید که کتابی دانشگاهی را که از کتابهای دست اول دنیاست به یک کسی دهند که تنها 26 حرف انگلیسی را می داند و چند واژه ای را معنی فارسی اش می داند (مانند یک دانش آموز سال سوم راهنمایی که حروف انگلیسی را بلد است اما معنی را خیر، میتواند هر واژه انگلیسی را بخواند ولی معنایش را نمی داند)، کدام روش برای یادگیری وی بهتر است: آیا آنرا به زبانی که نمی فهمد (انگلیسی) چندین بار بخواند و یا به زبانی که ترجمه شیوا و روشنی دارد؟

اینک درباره قرآن بزرگ و باشکوه پس چگونه می تواند باشد؟ قرآنی که دریایی از پند و اندرز و راهنمایی است.

همین قضیه درباره همه دعاها و نیایشها برقرار است. ما چیزی را میخوانیم و از خدا درخواست می کنیم که خودمان نمی دانیم چه می خواهیم!!! اگر از بسیاری از دعا خوانان (که البته دعاها و نیایشهای بسیار ارزشمندی هستند) بپرسیم از خدا چه خواستید؟ شاید یک کلمه هم نداند از خدا چه خواسته است، شاید بگوید از خدا خواستم در پایان مرا به بهشت ببرد!!! بسیار عجیب است. آیا براستی این یکجور گمراهی نیست؟!

یاد جمله ای از شهید دکتر بهشتی افتادم، چه خوش گفت که: «بهشت را به بها می دهند نه به بهانه». آری من هم برر این باورم که برای بهشت باید بهایش را پرداخت نه اینکه بهانه ای را جور کرد. باید فهمید که خدا از ما چه خواسته و همان را انجام داد نه اینکه قرآن را چند دور کردو نفهمید که خدا چه گفت. از نگاه من این سک نوع بی احترامی به سخنان پروردگار جهانیان است. سخنانش را بخوانیم ولی نفهمیم که خدا چه میگوید!، با او سخن بگوییم ولی ندانیم که چه می گوییم!، از او بخواهیم ولی ندانیم چه می خواهیم!!!

او بی نیاز است. ما نیازمندیم، ما باید بدانیم چه میخواهیم و...

دلیل بالا از گمان من پایان ندارد و آنقدر می توان در آن باره سخن گفت کانرا پایانی نیست ولی چاره ای نیست به چیزهای دیگر هم باید پرداخت.

به زودی درباره دلایل قرآنی (دلایلی از قرآن) سخن خواهم گفت که قرآن چرا به عربی فرود آمده است (نازل شده است).








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ